به گزارش راهبرد معاصر؛ ظهر بیست و ششم فروردین ماه، اهالی کوچهای در خیابان گاندی صدای مشاجره زن و مردی جوانی را از داخل کوچه شنیدند. در جریان این درگیری، مرد جوان دیوانه وار با چاقو، به زن جوان ضربه زد و سپس از آنجا گریخت. شاهدان این صحنه هولناک با اورژانس و پلیس تماس گرفتند، اما زمانی که آمبولانس رسید، زن جوان به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داده بود. در این شرایط گزارش این حادثه به قاضی سالار صنعتگر، بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند.
بررسیهای اولیه از این حکایت داشت که مقتول، زنی۳۷ ساله بود که با ۲۰ ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بررسیها نشان میداد که قاتل فردی آشنا بود و این دو ظاهرا قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند، اما به درستی مشخص نبود که علت درگیری آنها در خیابان چه بوده است.
دستگیری در کلبه جنگلی
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران، جست و جو برای دستگیری عامل جنایت را آغاز کردند. آنها در گام نخست به تحقیق از خانواده مقتول پرداختند و به این ترتیب هویت قاتل شناسایی شد. خانواده مقتول میگفتند که وی از چند ماه قبل با جوانی به نام یاسر در ارتباط بوده و آنها قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند، اما چند وقتی میشد که با هم دچار اختلاف شده بودند.
در این شرایط بود که ماموران راهی محل زندگی یاسر در پایتخت شدند، اما او ساعتی پس از جنایت، وسایلش را جمع کرده و با یک چمدان از خانه گریخته بود. با این حال جست و جو برای یافتن مخفیگاه وی آغاز شد تا اینکه چند روز قبل مخفیگاه او در یکی از روستاهای استان گلستان به دست آمد. متهم در یک کلبه روستایی مخفی شده بود که ماموران با هماهنگی قضایی راهی آنجا شدند و وی را دستگیر کردند.
متهم جوان پس از انتقال به پایتخت، به قتل زن جوان اعتراف کرد و برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.
نمیدانستم قاتلم
مرد جوان در تمام این چند روز خودش را در روستای جنگلی حبس کرده بود و از ترسش جرات نمیکرد به داخل شهر برود یا وارد فضای مجازی شود. هرچند به گفته خودش هرگز تصور نمیکرد که زن مورد علاقه اش را به قتل رسانده و تبدیل به قاتل شده است. گفتگو با یاسر را میخوانید.
انگیزه ات از قتل زن موردعلاقه ات چه بود؟
من نمیخواستم شهرزاد را بکشم و ناخواسته تبدیل به قاتل شدم. خدا میداند که چقدر ناراحتم و هر شب خودم را سرزنش میکنم کهای کاش آن روز چاقو همراهم نبود. در یک لحظه عصبانی شدم و ناخواسته تبدیل شدم به قاتل.
با شهرزاد چطور آشنا شدی؟
۵ ماه قبل در یک کافه او را دیدم و در همان نگاه اول عاشقش شدم. رفته رفته رابطه ما عمیقتر شد تا جایی که به او پیشنهاد ازدواج دادم. چون شهرزاد همان زنی بود که من همیشه در رویاهایم تصورش میکردم.
اما در نهایت جانش را گرفتی؟
متهم اشک میریزد و ادامه میدهد: پشیمانم، خیلی هم پشیمانم. اشتباه کردم،ای کاش خدا به ما فرصت بازگشت به عقب و اصلاح اشتباهات بزرگمان را میداد.
برگردیم به روز حادثه، چه شد که جان شهرزاد را گرفتی؟
شهرزاد این اواخر رفتارش با من سرد شده بود. دیگر تماس هایم را پاسخ نمیداد. جواب پیامک هایم را یک خط در میان میداد. میدانستم که دیگر نمیخواهد با من باشد. تا اینکه یک روز آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت قصد دارد به این رابطه پایان بدهم. احتمال دادم پای شخص دیگری در میان است، چون قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما به یکباره اخلاق و رفتارهایش تغییر کرده بود. روز حادثه با او قرار گذاشتم و میخواستم هر طور شده موبایلش را بگیرم تا آن را بررسی کنم. اما شهرزاد مقاومت میکرد. در نهایت موبایلش را گرفتم و شهرزاد به دنبالم امد تا آن را پس بگیرد. چاقو را برده بودم او را بترسانم و بتوانم با تهدید رمز گوشی را بگیرم. قصدم این بود که فقط بفهمم که آیا شهرزاد به من خیانت میکند یا نه؟ اما او میخواست گوشی را بگیرد و نمیدانم چه شد که از شدت عصبانیت چند ضربه به او زدم. اما تا روزی که دستگیر شدم نمیدانستم شهرزاد فوت شده است.
پس چرا فرار کردی؟
ترسیده بودم. یک درصد احتمال میدادم که او زنده نماند و من قاتل شده بودم. به همین دلیل فرار کردم و در این چند روز سعی کردم بیرون از خانه آفتابی نشوم. حتی گوشی موبایلها را هم خاموش کرده بودم. با این وجود مخفیگاهم توسط پلیس لو رفت و بعد از دستگیری آنچه که میترسیدم سرم آمد؛ شهرزاد جان باخته و من تبدیل به قاتل شده بودم. / همشهری